رادیو مژده

 

 

پخش زنده

 

رادیو مژده

 

رادیو مژده

 

 

پخش زنده

map

map

در دنیای ورزش، مسابقۀ جالبی هست به نام "دوِ استقامت". در این مسابقه مهم نیست چه کسی زودتر از دیگران به خط پایان می‌رسد، بلکه مهم این است که شخص دونده مسیری طولانی را بدَوَد بدون اینکه در وسط راه خسته شود و از ادامۀ مسابقه بازایستد. زندگی مسیحی را هم می‌توان به یک "دوِ استقامت" تشبيه کرد چون باید در آن پایداری نشان داد.

به‌یاد دارم چند سال پیش، فرزندانم را برای سفر به پاریس برده بودم. در محوطۀ وسیع در مقابل کلیسای بزرگ "نوتردام"، در میان جمعیت، زنان کولی از اروپای شرقی، کودک در آغوش، به گدایی مشغول بودند. چند نفر از آنها از من تقاضای کمک کردند. من هم سکه‌ای ناچیز به آنها می‌دادم. دخترم که اتفاقاً ایماندار خوبی است، اعتراض کرد که اینها نیازی به کمک ما ندارند و می‌توانند به مملکت خود برگردند. بلافاصله این فرمودۀ مسیح به‌ذهنم آمد و آن را به دخترم هم گفتم: "خوشا به حال رحیمان، زیرا بر آنان رحم خواهد شد." (متی ۵: ‏۷). کمکی که من به آنها می‌کردم، آنقدر ناچیز بود که "رحم کردن" به‌حساب نمی‌آمد، اما فرصت خوبی بود که به یاد این تعلیم مسیح بیفتم.

در یک دورۀ خاص در جوانی‌ام، شروع کردم به اینکه از خود بپرسم، خدا از من انتظار دارد چه رفتاری داشته باشم؟ او می‌خواهد من چگونه باشم؟ پس شروع کردم به بررسی آیاتی از کلام خدا، کتاب مقدس، که دربارۀ رفتار و منش یک فرد مسیحی تعلیم می‌دادند.

طبق تجربیات و مشاهداتی که داشته‌ام، بعضی از واعظان مسیحی، به منظور تشویق ایماندارانِ به مسيح، تأکید بسیاری بر جایگاه بلند ایشان در حضور خدا می‌نمايند. برای مثال، می‌گویند که ما ایماندارانِ به مسیح، به عنوان فرزندان خدا، با مسیح هم‌ارث هستيم. یا اینکه در مسيح، ما نژادی برگزيده و کاهنانی هستيم که به پادشاهی رسيده ايم. البته، همۀ اینها صد در صد درست و مطابق کلام خدا است. من هم به‌نوبۀ خود، خدا را با فروتنی سپاس می‌گویم که منِ نالایق را به چنین جایگاهی رسانده، و به‌خاطر آن شادی می‌کنم.

نکته‌ای که دربارۀ ازدواج و زندگی زناشویی و خانوادگی، از بسیاری از زوج‌های غربی می‌شنوم، زوج‌هایی که ایماندارِ به مسيح نیستند، این است: "من دیگر به طرف مقابل احساسی ندارم. عاشق شخص دیگری شده‌ام. پس می‌روم با کسی زندگی کنم که عاشق او هستم!" این گفته در میان زوج‌های ایرانی، در شهرهای بزرگ نیز رواج یافته است. این یکی از دلایل افزایش میزان طلاق در جوامع شهری است.

من خيلی خوب می‌دانم "افسردگی" چه هست و چه نیست. روانشناسان برای افسردگی، تعریف جالبی به‌کار می‌برند. می‌گویند، "افسردگی، سرماخوردگی روان است".

خوردن غذا از بچگی، يکی از دلخوشی های بزرگ من بود! وای به روزی که متوجه می‌شدم ناهار، باب ميلم نيست و مثلاً خورش کدو داریم، آنوقت روزگارم سیاه می‌شد!

چقدر ناراحت می شوم وقتی می‌شنوم که بعضی از واعظین و معلمین، راه پیروی از مسیح را چنان برای مردم سهل و آسان جلوه می‌دهند تا هر کسی بتواند به‌راحتی خود را "مسیحی" یا "ایماندار" بداند! مثلاً گفته می شود که، اين دعا را با من تکرار کن تا نجات بيابی و رستگار شوی!

آنانی که مانند من، سنی از ایشان می‌گذرد، سریال تلویزیونی "دایی‌جان ناپلئون" را به‌خاطر دارند! من این سریال را در آن دوره ندیدم، بلکه چند سال پیش آنرا ديدم. گرچه این سریالی ارزنده بود، ولی از آن نوع فیلم‌هایی نبود که برایم آموزنده باشد.

هفتۀ گذشته، در جلسۀ خانگی مسيحی‌ای که داشتیم، به آن فرمایش مسیح اشاره گرديد که فرمود: "آیا دو گنجشک را به یک پول سیاه نمی‌فروشند؟ با این همه، حتی یک گنجشک نیز بدون اجازۀ پدر شما به زمین نمی‌افتد." (انجیل متی ۱۰: ‏۲۹).

مدتی پیش سالگرد ازدواج‌مان بود. بیاد روزی افتادم که در کلیسا به اتفاق همسرم شعری خواندیم در وصفِ "یکی شدن".

این روزها اخبار زیادی از فروش فلان تابلوی نقاشی به قیمتی میلیونی می‌شنویم! هر یک از این آثار از نظر هنری، تاریخی، و یا مفهومی، دارای ارزشهای فراوانی هستند، اما ارقامی که برای این آثار پرداخت می‌شوند، گاه حیرت‌انگیزند.

بالای صفحه